خلاصه داستان: «توفیق اجباری» داستان بازیگری به نام محمدرضا گلزار است که از همسر خود جدا شده است، محمدرضا و همسرش یکدیگر را دوست دارند اما برخی ارتباطات محمدرضا باعث بدبینی همسر سابقش از او میشود.
خلاصه داستان: رضا (محمدرضا گلزار) پس از دو سال نامزدی با رویا (بهنوش طباطبایی) و پس از چندی بیکاری، در روزنامهای کار پیدا میکند و با شادمانی با رویا تماس میگیرد تا قرار عروسی را بگذارند، ولی رویا با او برخورد سردی میکند، چون به پیشنهاد مادرش(مریم سعادت) با جوانی پولدار به نام مسعود (حسام نواب صفوی) که در دنیای مد کار میکند نامزد کرده و میخواهد با او به شمال برود...
خلاصه داستان: مجنون لیلی از ۵ اپیزود تشکیل شده و در رابطه با کادوی سپندار مذگان(روز عشق ایرانی) است که بین چندین نفر دست به دست میچرخد تا نهایتاً ... .
خلاصه داستان: روایتی از سرگذشت زندگی یک فرمانده ایرانی به نام امیر ستوده درجنگ ایران و عراق دارد که در زندگی اشتباهاتی مرتکب شده و در عالم برزخ سعی در جبران خطاهایش دارد. این اتفاقات در قالب طنز موقعیت رخ میدهند.
خلاصه داستان: داستان این سریال روایتگر چند خانواده با قصهها و مشکلاتشان است که هر شخصیت قصه و گذشته مخصوص به خودش را دارد…
حول محور مشکلات زندگی دختری به نام هدیه (سارا رسول زاده) و در ادامه زنی به نام گیسو برازنده (مهناز افشار) وارد زندگی چند زوج جوان میشود تا آرامش ظاهری زندگی آنان به آشوب کشیده شود....
خلاصه داستان: رحمان (سعید آقاخانی) آبدارچی یک شرکت است و پزشک به او اعلام کردهاست که بهزودی بهعلت سرطان از دنیا خواهد رفت. از اینجهت رحمان فکری به سرش میزند تا از مرگ خود برای خانوادهاش سودی حاصل کند؛ امّا همیشه با بدشانسی روبهرو میشود. او با دوستش انوش (بهرام افشاری) نقشههایی طراحی میکنند که اشکان (محمدرضا گلزار) پسر رئیس شرکت (مهران مدیری)، بلایی سر رحمان بیاورد که خانوادهٔ رحمان با پول دیه، زندگی خوبی داشته باشند.
خلاصه داستان: سلام بمبئی داستان آشنایی یک دختر هندی (دیا میرزا) و یک پسر ایرانی(محمدرضا گلزار) را روایت میکند که هر دو دانشجوی پزشکی هستند و این دو جوان درگیر اتفاقات پیچیدهای میشوند.
فیلم «سلام بمبئی» درباره یک دانشجو به نام علی (محمد رضا گلزار) است که در رشته پزشکی دانشگاه بمبئی تحصیل می کند. کاریشما با نقش آفرینی دیا میرزا همکلاسی علی در دانشگاه است و با گذر زمان علی به کاریشما علاقه مند می شود ولی پدر و برادر کاریشما او را مجبور به نامزدی با شخص متمول و ثروتمندی به نام سوراج (گلشن گروور) کرده اند در صورتی که کاریشما هیچ علاقه ای به سوراج ندارد بلکه از او تنفر دارد چون معتقد است سوراج فقط عاشق خود و پولش است به همین دلیل شب عروسی کاریشما دست به خودکشی میزند که پزشکان جانش را نجات میدهند، علی که از غیبت طولانی کاریشما در دانشگاه نگران شده دلیل را از ریتا دوست کاریشما جویا میشود و ریتا میگوید که کاریشما خودکشی کرده، علی به عیادت کاریشما در بیمارستان میرود و به او امید و انگیزه میدهد ،همچنین یک نسخه از دیوان حافظ را به کاریشما هدیه میدهد و اینگونه روابط این دو به هم نزدیکتر و عشق شان به یکدیگر روز به روز بیشتر میشود...
خلاصه داستان: امیر و مریم قرار است با هم ازدواج کنند اما روز عروسی، شهر توسط دشمن موشک باران میشود و مردم، شهر را خالی میکنند. ولیکن مریم با وجود خطرات ناشی از موشک باران ترجیح میدهد که عروسی برگزار شود. امیر بعد از انجام مأموریتش برای مراسم عقد به خانه برمی گردد. اما برخلاف تصورش همه کسانی که شاهد خنثی کردن موشکهای عمل نکرده بودند در مراسم حضور پیدا میکنند.
خلاصه داستان: سعید که بر اثر بمبهای شیمیایی نابینا شده به همراه گروهی از همرزمانش برای معالجه به آلمان اعزام میشود. لیلا خواهر سعید که سال هاست در آلمان با شوهر آلمانی و پسرشان یوناس (یونس) زندگی میکند، سعید را در آسایشگاه میبیند. بین سعید و یونس رابطه عاطفی عمیقی برقرار میشود. یکی از همرزمان بسیجی سعید قصد دارد پناهندگی کشور دیگری را بپذیرد و سعید و دوستان دیگرش نسبت به عمل او معترض هستند. با کوششهای پزشکان متخصص یکی از چشمهای سعید معالجه میشود، اما آزمایشهایی که بر روی او انجام میشود روشن میکند که او بر اثر گازهای شیمیایی مبتلا به نوعی سرطان خون شده است. همسر او در ایران زایمان میکند و سعید پس از معالجهای نافرجام میمیرد و پس از مرگ او، خواهرش لیلا عازم ایران میشود.