خلاصه داستان: وقتی دروید (جادوگر) آنها فراموش میکند چگونه معجون جادویی را آماده کند، آستریکس و اوبلیکس باید از دهکده دفاع کنند؛ در حالی که سزار نقشه کشیده تا از یک قانون گلها (گالیاییها) علیه آنها استفاده کند.
خلاصه داستان: یک گرگ و یک شیر کوهی با یکدیگر متحد میشوند زمانیکه برخورد یک شهابسنگ باعث پخش ویروسی میشود که حیوانات باغوحش را به زامبی تبدیل میکند. آنها با دیگر بازماندگان همپیمان میشوند تا باغوحش را نجات دهند و رهبر جهشیافته و دیوانهای را که قصد دارد ویروس را گسترش دهد، متوقف کنند.